آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان لحظه های سکوت گزیده ای از افکار و عقاید ما روز اول خیلی اتفاقی دیدمت... روز دوم الکی الکی چشمم به چشمات افتاد... هفته ی بعد دزدکی نگات کردم... و حالا... سالهاست که یواشکی دوستت دارم... هیچکی نمیتونه به دلش یاد بده که نشکنه... ولی حداقل من میتونم بهش یاد بدم که وقتی که شکست با لبه های تیزش دست اونی رو که شکسته رو نبره!!! نظرات شما عزیزان:
به تو میگن بچه ی خوب
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 18:10 :: نويسنده : فاطی
![]() ![]() |